دانشگاه آزاد اسلامی واحد سواد کوه-گروه صنایع غذایی

تابلو اعلانات گروه صنایع غذایی (ارشد 91)

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 283
بازدید کل : 46427
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1


حکایت «من، تو ، او»مطلب ارسالی ازfarzad

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا !

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدرسه کنار خیابان آدامس میفروخت !

معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت ؟

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود !

معلم آن روز او را تنبیه کرد............به ادامه مطلب بروید


ادامه مطلب
نويسنده: تاريخ: 25 آذر 1391برچسب:من,تو ,او , جامعه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ گروه صنایع غذایی دانشگاه آزاد واحد سواد کوه خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to uskfoodgroup.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com